کد مطلب:224168 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:178

رحلت امام هشتم
تا برگشتم دیدم امام از دنیا رفته و حضرت ابوجعفر فرمود تو آب بریز من غسل می دهم من آب می ریختم امام نهم غسل می دادند حنوط بهشتی حاضر بود بدان حنوط كردند كفن نمودند و نماز خواندند آن گاه فرمود تابوت بیاور عرض كردم بروم نزد نجار تابوت خبر كنم فرمود در این خزانه تابوت هست بیاور رفتم دیدم تابوتی كه تا آن روز به چشم ندیده بودم آن را بردم خدمت حضرت جواد بعد جسد امام (ع) را گرفتیم در می ان آن تابوت نهادیم و باز نماز خواندند من ناگهان دیدم سقف شكسته شد و آن تابوت بلند شد به طرف آسمان رفت.

پریشان شدم عرض كردم یابن رسول الله الان مامون از من جسد پدرت را مطالبه می كند چه جواب گویم؟! فرمود ساكت و آرام باش اكنون بر می گردد لحظه ای گذشت حضرت اباجعفر فرمود:

یا اباالصلت ما من نبی یموت بالشرق و یموت وصیه بالمغرب الاجمع الله بین ارواحها و اجسادها.

هیچ پیغمبر یا ولی و وصی او نیست كه در شرق عالم از دنیا برود مگر آن كه خداوند بین او و وصیش در مغرب هم باشد جمع كند و ارواح و اجساد آن ها را به هم نزدیك سازد.

ابوصلت قسم یاد می كند كه هنوز حدیث و سخن گفتن ابوجعفر تمام نشده بود كه سقف شكافته شده و تابوت نزول كرد به جای خود قرار گرفت و امام (ع) از تابوت در فراش خود قرار گرفته آن گاه فرمود در را بگشا و مامون را خبر ده در را گشودم و به مامون خبر دادم كه او با غلامانش گریه كنان و بر سر زنان وارد شدند دیگر اثری از حضرت جواد الائمه ندیدم [1] .


[1] عيون اخبار الرضا باب 63 ص 354.